در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خواب برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
اشتباهی شده ام عاشق چشمان شما، عفو کنید!
یا پریشان شده ی موی پریشان شما، عفو کنید!
شعر در مورد خواب
به من فکر کن
قبل از خواب
در لحظه های مکاشفه
در آخرین ثانیه هشیاری
بگذار پروانه ای که روی شانه ات نشسته
عطر گیسوان مرا نفس بکشد
در آن سوی مرزهایی که
بین ما فاصله انداخته
شعر در مورد خواب معشوق
در بیداری خواب دیدم
آمده ای
می خندی
مهربانی ات نور می پاشد
به دل تاریک و خسته ی من …
تو را که آسمان
استعاره ای از پشت پلک های توست
چه نیازی ست
به کبوتر بال و پر شکسته ای چون من …
شعر در مورد خواب و رویا
حالم خوب است!
هنوز خواب می بینم ابری می آید
و مرا
تا سرآغازِ روییدن
بدرقه می کند.
شعر در مورد خواب غفلت
همیشه که نباید
من باشم و
اتفاق چشمان تو
به جان خواب های من بیافتد!
گاهی هم باید
فاجعه ی لبان من
به جان هوست بیافتد… !
شعر در مورد خواب دیدن
اینجا
همین جا
نزدیک همین تنفس بى خواب
تــو را
طـورى نزدیک به لمسِ هـوا حس مى کنم
که گنجشک تشنه، عطـرِ باران را
شعر در مورد خواب شیرین
همه شب سجده برآرم،
که بیایی تو به خوابم
و در آن خواب بمیرم،
کـه تو آیی و بمانی …
شعر در مورد خوابیدن
هر که در خواب خیال لب خندان تو دید
خواب از او رفت و خیال لب خندان ننشست
شعر در مورد خوابگاه
همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم
و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی
شعر در مورد خواب یار
شب
گهوارهای ست
که تا صبح
یاد تــو را
در خوابهای من
تاب میدهد…
شعر در مورد خواب یار
بهخواب میروم، تو را خوب نگاه میکنم
میروم
به دستهایِ تو میرسم
بهآن کشیدهیِ تمیز!
دارم این دلیلِ “تو را دوست دارم” را پیدا میکنم.
شعر درباره خواب معشوق
امروز برای تو پیراهنی خریدهام
لطیف وُ نرم
مثل چشمهایت
که تابستان به تنت نرسد
فردا برای تو شال میگیرم
که باد موهایت را جایی تعریف نکند
دیروز هم که دیدی
چهقدر برای تو ناز خریدم!
حالا بخواب !
میخواهم برای خود یک خوابِ آبدار بخرم.
شعر در مورد خواب دیدن معشوق
روح من سالهاست
منتظر است
منتظر یک اتفاق
اتفاقی که بیافتد:
“افتادن تو در آغوش من”
منی که جسمش را به سختی میخواباند
خوابیدنی که در آن روح من سالهاست که بیدار است
بیداریای که دلیلش تو هستی
تویی که نبودنت هزار ساعت تنهایی است
تنهایی گفتن ندارد
همه خوب میدانند از چه میگویم
شعر درباره خواب و رویا
آرامم
دارم برای تو خواب میبینم
خوابی خوب
خوابی خوش
خوابی پر از چشمهایِ قشنگِ تو
صدای جانم گفتن تو و
برای تو بودن من
شعر درباره خواب غفلت
خواب نخواهد بگریزد ز خواب
آنک بدیدست تماشای شب
شعری در مورد خواب غفلت
از یاد لقای یار بی خواب
از خواب شدستمان فراموش
شعر در مورد خواب دیدن یار
خواب من صد پرده از دولت بود بیدارتر
خواب را در خواب بیند آن که خواب از من گرفت!
شعری در مورد خواب دیدن
دل بدین آشفته خواب اندر مبند
پیش کو از تو بتابد زو بتاب
شعر درباره خواب دیدن
عمر خود خواب جهان است، چرا خسپی؟
بر سر خواب جهان خواب دگر مگزین
شعری درمورد خواب دیدم
خواب خوش دیدن، کند در چشم شیرین خواب را
می شود چندان که خواب ما پریشان مفت ماست
شعر درباره خواب شیرین
قضا چو خواب مرا بست ای جوان تو برو
که خواب فوت شدت خواب را قضاست بخسب
شعری درباره خواب شیرین
گفت بنه تو نیش را تازه مکن تو ریش را
خواب بکن تو خویش را خواب مرو حسام دین
شعری در مورد خوابیدن
گفتم صنما لاله رخا دلدارا
در خواب نمای چهره باری یارا
گفتا که روی به خواب بی ما وانگه
خواهی که دگر به خواب بینی ما را
شعر طنز در مورد خوابیدن
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
شعر در مورد خوب خوابیدن
خواب بیداران ببستی وان گه از نقش خیال
تهمتی بر شب روان خیل خواب انداختی
شعر درمورد خوابیدن
چون من خیال رویت جانا به خواب بینم
کز خواب می نبیند چشمم بجز خیالی
شعر در مورد بی خوابی
در خواب بدم مرا خردمندی گفت
کز خواب کسی را گل شادی نشکفت
کاری چکنی که با اجل باشد جفت
می خور که بزیر خاک میباید خفت
شعر در مورد بی خوابی
خواب آور است زمزمه جویبارها
در خواب رفته بخت من از هایهای اشک
شعر در مورد خوابیدن معشوق
چشم سعدی به خواب بیند خواب
که ببستی به چشم سحارت
شعر در مورد زود خوابیدن
چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست
طعم دهانت از شکر ناب خوشترست
شعر درباره خوابیدن
دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمان
امشب نظر به روی تو از خواب خوشترست
شعر طنز در مورد خوابگاه
به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر
گرش به خواب ببینم که در کنار منست
شعر درباره خواب یار
گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست
اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست
شعر درمورد خواب یار
ای خواب گرد دیده سعدی دگر مگرد
یا دیده جای خواب بود یا خیال دوست
شعر خواب
امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم
خواب در روضه رضوان نکند اهل نعیم
شعر خواب تو
شبی خیال تو گفتم ببینم اندر خواب
ولی ز فکر تو خواب آیدم خیالست این
شعر خوابهای طلایی
در خواب گزیده لب شیرین گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشت گزیده
شعر خواب عاشقانه
بجز خواب پریشانی نبود این عمر بیحاصل
کی آن آسایش خوابش که گویم خواب را ماند
شعر خوابیدن
تو را خواب غفلت گرفته است در بر
چه خواب گران است، الله اکبر
شعر خواب تو را دیدم
تیزی مژگان او گفتم شود از خواب کم
خواب سنگین شد فسان آن دشنه خونریز را
شعر خواب تورا
درزندگی به خواب مکن صرف عمر خویش
از بهر گور خواب فراغت نگاه دار
شعر دیشب خواب تو را دیدم
بیشتر در راه میمانند خواب آلودگان
خواب در منزل کند آن کس که خوابی نیستش
شعر دیدم تو خواب وقت سحر
گفتم شود از خواب کم آن تیزی مژگان
غافل که شود خواب گران سنگ فسانش
شعر دیشب تو خواب وقت سحر
گر چه افسانه بود باعث شیرینی خواب
خواب ما سوخت ز شیرینی افسانه عشق
شعر چشم تو خواب میرود
شاهد بیداری شبهاست خواب بی محل
من از خواب چشم او در صد خیال افتاده ام
شعر دیشب تو خواب وقت سحر
این زمان بیداریم خواب است، ورنه پیش ازین
دولت بیدار در خواب گران می یافتم
شعر امشب تو خواب وقت سحر
مشت آبی بر رخ از اشک ندامت می زنم
نیش بیداری به چشم خواب غفلت می زنم
پیش ازان کز خواب سنگین توتیا گردد تنم
خار در چشم شکر خواب فراغت می زنم
شعر دیدم تو خواب وقت سحر
چون نباشد اول بیداری ما خواب مرگ؟
ما که خواب خویش را در زندگانی کرده ایم
متن شعر خوابهای طلایی
خواب غفلت شسته ایم از چشم خواب آلودگان
هرکجا اشکی ز چشم اشکبار افشانده ایم
شعر های خواب عاشقانه
دیده ما را نبندد خواب سنگین اجل
با خیال یار از خواب گران آسوده ایم
شعر خواب عاشق
خواب مرگ چون نبود مرا امید بیداری
که من در روزگار زندگانی خواب خود کردم
شعر خواب عاشقی
گلی گفتم به خواب از گلشن رخسار او چینم
پرید از چشم خواب از هایهوی عندلیبانم
شعر بی خوابی عاشقانه
به خواب دامن آن زلف بی حجاب گرفتم
عنان دولت بیدار را به خواب گرفتم
شعر در مورد خواب عاشقانه
خفته را گر خفتگان بیدار نتوانند کرد
چون مرا بیدار کرد از خواب، خواب دیگران
شعر عاشقانه خواب دیدن
دیده بیدار انجم محو شد در خواب روز
همچنان در پرده غیب است خواب چشم من
تعبیر خواب شعر عاشقانه
هرگز نبود رسم ترا خواب صبحگاه
ما را به صد خیال فکنده است خواب تو
شعر خوابیدن معشوق
مجوی خواب فراغت ز دیده من حیران
که چشم آینه پوشیدگی به خواب ندیده
شعر خوابیدن یار
سبک از خواب می توانی خاست
خشت بالین خواب اگر داری
متن درباره بی قراری
دلتنگ ها بهتر میدانند
که خواب یک نیاز نیست
تنها یک بهانه است !
تا آدمی به شب پناه ببرد
شعر خوابیدن عشق
صدای آب روان خواب را گران سازد
ز خوش عنانی عمرست خواب غفلت ما
شعر خوابیدن طنز
همان خورم به رگ خواب نیش بیداری
اگر چه بسترم از پرده های خواب بود
شعر درباره خوابیدن
دوش بوسیدم لب شکرفشانش را به خواب
کاش پنداری نبود این خواب شیرین مرا
شعر برای خوابیدن
دوش در خواب لب نوش تو را بوسیدم
خواب ما به بود از عالم بیداری ما
شعر عاشقانه خوابیدن
دیشب به خواب شیرین نوشین لبش مکیدم
در عمر خود همین بود خواب خوشی که دیدم
شعر برای خوابیدن کودک
دوش بوسیدم لب نوشین آن مه را به خواب
خواب شیرین چیست تعبیر شب دوشین من
شعر در مورد خوابیدن
دوشینه سیه چشمی در خواب خوشم گفتا
کز نشئه بیداری کیفیت خواب اولی
شعر در وصف خواب
خواب آمد ما و من ها لا شدند
وقت آن بی خواب الاالله شد
شعر در وصف خواب یار
دیده در خواب ز تو بیداری
این چنین خواب کمالست و رشد
شعر در وصف خوابیدن
اگر به خواب گریزی به خواب دربینی
جفای یار و سقط های آن نکوکردار
شعری در وصف خواب
خواب شدست نرگسش زود درآیم از پسش
کرد سفر به خواب خوش راه سفر بگیرمش
شعری در وصف خواب معشوق
ای ببسته خواب ها امشب بیا
خواب ما را بین چو وصلت بی نشان
شعری در وصف بی خوابی
جام بقا گیر و بهل جام خواب
پرده بود خواب و حجاب عیان
شعر در وصف بی خوابی
آورده یکی مشعله آتش زده در خواب
از حضرت شاهنشه بی خواب رسیده
شعر در مورد خواب
امشب ای دلدار خواب آلود من
خواب را رانی ز نرگسدان بلی
شعر در مورد خواب معشوق
هزار صورت جنبان به خواب می بینی
چو خواب رفت نبینی ز خلق دیاری
شعر در مورد خواب و رویا
ببست خواب مرا جاودانه دلداری
به زیر سنگ نهان کرد و در بن غاری
شعر در مورد خواب غفلت
گر آب حیات خوشگواری ای خواب
امشب بر ما کار نداری ای خواب
گر با عدد موی سر تست امشب
یکسر نبری و سر نخاری ای خواب
شعر در مورد خواب دیدن
آری صنما بهانه خود کم بودت
تا خواب بیامد و ز ما بر بودت
خوش خسب که من تا به سحر خواهم گفت
فریاد ز نرگسان خواب آلودت
شعر در مورد خواب شیرین
خواب آورد افسانه و افسانه عاشق
هر کس که کند گوش دگر خواب ندارد
شعر در مورد خوابیدن
خواب از سر خفتگان به دربرد
بیداری بلبلان اسحار
شعر در مورد خوابگاه
دیده قربانیان حیرتیم
خواب را افسانه می دانیم ما
شعر در مورد خواب یار
بر سر بالین بیماران عشق
سنبل خواب پریشان ریختند
شعر در مورد خواب یار
سرآید چون زمان ناامیدی
به خواب یوسف از زندان برآید
شعر درباره خواب معشوق
شب ز آه آتشین، یکدم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده، جای خواب نیست
شعر در مورد خواب دیدن معشوق
گفتی اندر خواب بینی بعد ازین روی مرا
ماه من، در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
شعر درباره خواب و رویا
من نیز چشم از خواب خوش بر می نکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
شعر درباره خواب غفلت
من پاس دارم تا به روز امشب به جای پاسبان
کان چشم خواب آلوده خواب از دیده ما می برد
شعری در مورد خواب غفلت
همه شب در این حدیثم که خنک تنی که دارد
مژه ای به خواب و بختی که به خواب درنباشد
شعر در مورد خواب دیدن یار
هر شبم زلف سیاه تو نمایند به خواب
تا چه آید به من از خواب پریشان دیدن
شعری در مورد خواب دیدن
باز در خواب شب دوش ترا می دیدم
وای بر من که توام خواب شب دوش شدی
شعر درباره خواب دیدن
شحنه عشق هر شبی بر کندم ز خواب خوش
در هوس خیال او باز به خواب می روم
شعری درمورد خواب دیدم
خود به دو چشم من شبی خواب گذر نمی کند
ورنه به خواب دیدمی، بو که شبی وصال تو
شعر درباره خواب شیرین
چون میسر نیست دیدار تو دیدن جز به خواب
پس چرا بیداری از خواب عدم دادی مرا